پروازکده




دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) نسبت به عالم


یک حدیثی از امیر المونین علی علیه السلام هست که نشان میدهد حضرت علی علیه السلام در چه افقی بودند و عالم را چگونه می دیداند!

به این حدیث فوق العاده توجه کنید:

(ما رایت شیا الا و رایت الله قبله و بعده و معه)

( من چیزی را ندیدم الا اینکه قبل از او و بعد از او وبا خود او خدا را دیدم)(۱)


یعنی امیر المونین علی علیه السلام غیر از خدا در عالم نمیدید به به،  به این پیشوای و الگوی شیعیان که همچنین دیدگاه توحیدی دارند . اللهم الرزقنا .

ما دنباله روی این اقا هستیم با این منش و تفکر



اوج بخشش 


یک روز امام حسن و حسین علیهما السلام به شدت مریض می شوند .

حضرت علی علیه السلام به دستور رسول اکرم صل الله علیه واله تصمیم می گیرد برای شفای امام حسن و امام حسین علیهما السلام سه روز روزه بگیرند.

بعد از این تصمیم امام حسن و امام حسین علیهما السلام شفا پیدا می کنند .

در این هنگام حضرت علی و حضرت زهراء و امام حسن و امام حسین علیهم السلام تصمیم می گیرند ۳ روز روزه بگیرند .

در روز اول و در زمان افطار یک فقیر می آید و طلب غذا می کند. اهل بیت علیهم السلام تنها افطار خود را به فقیر می دهند و با آب افطار کردند.

در روز دوم هم در زمان افطار یتیمی آمد و طلب غذا می کند  و اهل بیت علیهم السلام تنها افطار خود را به یتیم می دهند و خود با آب افطار می کنند.

در روز سوم هم اسیری آمد و اهل بیت علیهم السلام تنها افطار خود را به آن دادند و با آب افطار کردند .

بعد این آیه نازل شد :

یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً

و غذا می دهند به مسکین و یتیم و اسیر به خاطر عشق به خدا .(۱)


نتیجه:

حاتم طایی باید لنگ بندازه


منبع:

۱_ سوره ی انسان آیه ی ۸






بخشیدن لباس عروس


حضرت زهراء سلام الله علیها در شب عروسی لباس عروس خود را به فقیر داد.

این لباس عروس را پیامبر خدا صل الله علیه واله به حضرت زهراء سلام الله علیها داده بودند ولی یک مرتبه فقیری آمد و در خواست لباس کرد و سیده النساء العالمین حضرت صدیقه ی کبری فاطمه ی زهراء سلام الله علیها آن را به فقیر هدیه داد !

سپس این آیه نازل  شد :

لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون .

هرگز به خوبی نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید .(۱)

حالا این کار حضرت زهرا سلام الله علیها را با عروسی های خودمان مقایسه کنیم! 

اگر فقط عکس آتلیه ما بد بیوفته تا آخر عمر افسردگی فلسفی می گیریم


منبع:

1_ سوره ی ال عمران ، آیه ی ۹۲





 


ایام فاطمیه یعنی چی؟


بعد از این که حضرت محمد( صل الله علیه واله) از دنیا رفتنند!

عده ایی آمدن و حضرت زهراء سلام الله علیها مجروح کردند .

حالا دوتا روایت داریم که یک روایت می فرماید حضرت زهرا سلام الله علیها ۷۵ روز بعد از پیامبر صل الله علیه واله شهید شده اند .

و یک روایت دیگر می فرماید، ۹۵ روز بعد از پیامبر صل الله علیه واله حضرت زهرا سلام الله علیها شهید شده اند.

بنابراین ؛

چون دقیقا نمی دانند تاریخ شهادت چه زمانی بوده، مابین ۷۵و ۹۵ را که ۲۰ روز می شود ایام فاطمیه نامیده اند .

که ۱۰ روز اول را دهه ی اول فاطمیه می گویند و ۱۰ روز دوم را دهه ی دوم فاطمیه می گویند.

ولی آنچه مشهور علماء است آن است که دهه ی دوم  شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها می باشد.

که در تقویم هم همین دهه ی دوم تعطیل شده است .







شبهات در فضای مجازی 



به نظر بنده تلگرام که الان دست خیلی هست از ماهواره خیلی بدتر است!

یعنی آن قدر فساد در این تلگرام هست که فقط خدا باید به انسان های این دوره رحم کنه!

علاوه بر اینکه هر روز هزاران فیلم در این نرم افزار قرار داده میشه یکی دیگه از چیز هایی که نشانه گرفته اند افکار و اعتقادات مردم است .

مثلا در چند کانال ضد دین بنده عضو شدم تا ببینم چه شبهاتی بیان می کنن، دیدم این افراد در حد مجتهد ها مطالب دینی رو می دونن ولی با کینه و غرض و مرض مطالب را به شکلی بیان می کنند تا دین افراد را سست کنند.

خیلی جالب است که اصلا ادمین این کانال ها اصلا اجازه ی بحث نمیدن! و تمام مطالب را فقط خودشان در کانال می گذارند و اجازه نمیدن تا کسی نقد آنها را بکند!

از تمام دوستان خواهش می کنم که اگر شبهه ایی در فضای مجازی مطرح شد، قبل از اینکه سریع آن را قبول کنید حتما خودتان تحقیق کنید، چون اگر این کار را نکنید کم کم دین را رها خواهید کرد!

به طور کلی دین را از ماهواره و تلگرام نباید گرفت چون قطعا اونا با اهدافی دارن مطالب دینی رو میگن!

اگر هم شبهات آنها را می خوانید حتما برید دنبال پاسخ آن،  والا این شبهات جمع میشه و یه جا کار آدم رو می سازه!

من قسم می خورم تا به حال شبهه ی نبوده که از این شبکه ها بخونم ولی نتونم جوابشو بدم چون ۱۱ سال تو حوزه درس خوندم و بلدم ولی اون کسی که یه کتاب هم نخونده و هزارتا شبهه هم هر روز میبینه و دنبال جواب هم نمی ره ! فقط خدا باید بهش رحم کنه 


دین را باید از مرجع آن مثل علامه طباطبایی و. باید گرفت . بعد سراغ این شبکه ها رفت و بعد مقایسه کرد وحق رو تشخیص داد.

هوا بس سرد و ناجوان مردانس






اوج بخشش



روزی فقیری آمد و از حضرت امیر المومنین علیه السلام تقاضای کمک کرد. حضرت علی علیه السلام در حال نماز خواندن بودند که انگشتر خود را در حال رکوع در می آورند و به فقیر می دهند .


آیه نازل می شود:

(انَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتونَ اَّکاةَ وَ هُمْ راکِعونَ)

قطعا ولی شما خدا و رسول خدا و کسانی هستن که ایمان آوردند و کسانی که نماز به پا می دارند و زکات می دهند در حالی که در رکوع می باشند.(۱)


یک سوال:

شاید بپرسید چه طور می شود در حال نماز تیر از پای حضرت علی علیه السلام در بیاورند و حضرت متوجه نشوند!  ولی در اینجا حضرت متوجه در خواست یک فقیر شدن ؟ این چطور ممکن است؟


جواب:

در اینجا حضرت متوجه فقیر نشدن! بلکه از جانب خدا دستور آمد که انگشتر را بده! به فدای این موالا.


منبع:

سوره ی مایده . آیه ی ۵۵





عبادت حضرت علی علیه السلام


روزی فردی از حضرت علی علیه السلام پرسید:     

هَلْ رَأَیْتَ رَبَّک ؟

آیا پروردگارت را دیده ایی؟


 حضرت علی علیه السلام فرمودند: 

مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ:  

چگونه عبادت کنم خدایی را که ندیده باشم !!


حضرت در ادمه برای توضیح کامل می فرمایند:

  لَمْ تَرَهُ اَلْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ:

این دیدن خدا بواسطه ی چشم ظاهری نیست بلکه بواسطه ی حقایق ایمان است.(۱)


نتیجه:

الگویی ما آن امامی است که در حال عبادت خدا را می بیند، نه آنکه ورزش صبحگاهی انجام بدهد .


منبع:

جامع الاحادیث .کافی .ج۱.ص۱۳۸باب توحید .






کاش عدالت علی علیه السلام الان هم می بود!



در یکی از شب‏های آغازین خلافت، امام علی‏ علیه السلام چراغی را در اطاق بیت المال روشن کرده مشغول محاسبات لازم بودکه طلحه و زبیر بر حضرت امیرالمؤمنین علی‏ علیه السلام سلام کرده، وارد شدند و گفتند:
با شما کاری داریم.
امام فرمود:
آیا مربوط به حکومت و امور مسلمین است یا به امور شخصی شما ارتباط دارد؟
پاسخ دادند: امور شخصی خودمان است.
امام علی‏ علیه السلام چراغی را که از بیت‏المال در مقابلش روشن بود خاموش، و چراغ دیگری را روشن کرد.
پرسیدند: چرا اینگونه عمل کردی؟
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام پاسخ داد:
روغن چراغی که روشن بود از بیت‏المال، و کار شما شخصی بود، روا نبود که روغن چراغ بیت‏المال در مصارف شخصی قرارگیرد، امّا روغن این چراغ از اموال شخصی من است.
حال هر مقدار که می‏خواهید از مسائل شخصی خود بگوئید.
طلحه و زبیر به یکدیگر نگاهی کردند و گفتند:
برویم، این مرد به راه دین می‏رود، و با ما معامله‏ای نخواهد کرد.


نتیجه؛

ما شیعیان بی خود و بی جهت عاشق امیر الومنین علی علیه السلام نیستیم، علت عشق ما به این امام اعمال و رفتاری است که در تمام ابعاد مختلف از این امام معصوم علیه السلام دیده ایم .

در بعد ارتباط با خدا انسان مبهوت می شود، در بعد عدالت از کوچکترین چیز که یک چراغ است کوتاه نمی آید، در بعد صبر و سکوت تا جایی بالا می رود که به خاطر دستور رسول خدا صل الله علیه واله به قاتلین همسرش چیزی نمی گوید و صبر می کند و هزاران بعد دیگر که در پیام های بعدی خواهد آمد.

باید به خود ببالیم و افتخار کنیم که همچنین اقایی داریم

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را



منبع:

[مناقب ابن شهر آشوب ج2 ص110 و چندین منبع دیگر ] .




به این میگن نماز


روزی حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین تیری به پایشان فرو می رود.

این تیر آن قدر عمیق و بد فرو رفته بود که در حالت عادی نمی توانستند آن را در بیاورند٬

بعد از م از حضرت زهرا سلام الله علیها تصمیم می گیرند که این تیر را در حال نماز از پای حضرت در بیاورند!

و علت آن این بود که می دانستنند که حضرت در نماز چنان فانی در ذات خدا می شود که اصلا غیر از آن توجه به پروردگار به مطلبی توجه نخواهند کرد!

فلذا وقتی حضرت نماز را شروع کردند این تیر را بیرون کشیدند، به شکلی که حضرت بعد از نماز متوجه  شدن که تیر دیگر در بدنشان نیست .

ما عاشق همچنین امامی هستیم


منبع:

این روایت بسیار موثق است و در اکثر کتب شیعه مثل منتهی الامال و. آمده.






قسطی نخرید !



روزى حضرت امیرالمؤمنین على صلوات الله علیه از جلوى مغازه قصّابى که داراى گوشت‌هاى خوبى بود عبور نمود، همین که چشم قصّاب به آن حضرت افتاد، عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! گوشت خوب و مناسبى دارم، مقدارى از آن را براى منزل خریدارى نمائید.

امام على علیه السلام فرمود: پول همراه خود ندارم، قصّاب گفت: مشکلى نیست، من بابت پول آن صبر مى‌کنم؛ و هر موقع توانستى پولش را بیاور.

حضرت فرمود: خیر، من نسبت به خرید گوشت صبر مى‌نمایم؛ و نسیه نمى‌خرم، و بدون آن که گوشت خریدارى نماید به حرکت خود ادامه داد و رفت.


نتیجه:

این سبک زندگی امام و الگوی شیعیان است. متاسفانه الان هر خانواده ایی ده ها وسیله ی قسطی خریداری کرده اند و چنان در باتلاق بدهکاری فرو رفته اند که دیگر جایی برای خلاصی نیست.

بله اگر ضرورت باشد اشکالی ندارد‌. اما خرید لوستر های میلیونی و یا مبل های سلطنتی و هزاران چیز دیگر که فقط جنبه ی فخر فروشی دارد از ضروریات حساب می شود؟

قطعا جواب منفی است .

اما ما می خریم بعد چنان در بدهی و قسط های سنگین فرو می رویم که هر روز آروزی مرگ می کنیم .

اخه بعضی ها میگن مرد و قسطش ، نخیر مرد و بی قسطیش



منبع:

ارشاد القلوب دیلمى، ص 119.


 



  وای به حال آقایان!!



روزی بردار حضرت علی علیه السلام که عقیل نام داشت، از حضرت تقاضا کرد که مقداری از بیت المال را به ایشان بدهد! حضرت علی علیه السلام یک آهن گداخته ایی را نزدیک بدن ایشان بردند و چون عقیل نابینا بود تا متوجه گرما و آتش شد، فهمید که این آقا با بقیه فرق دارد! و دست خالی از بیت المال خارج شد (۱)

بله اقا و مولای ما حتی به برادر کور خود که از شدت گرسنگی آمده بود تا مقداری از بیت المال به ناحق بردارد، این طور عکس العمل نشان داد !

وای و هزار وای به کسانی که الان بیت المال دستشان هست، و مثل زالو می خورند و یک آبم روش


منبع:

رجوع شود به خطبه ی ۲۲۴ نهج البلاغه





این جوری کمک کن!


حضرت علی علیه السلام شبانه برای فقراء غذا می بردند و درب را می زدند و زود خودشان تشریف می برند و علت این کار این بود که آن فقیر با دیدن حضرت علی علیه السلام شرمنده نشود.

فلذا خداوند این آیه را در شان حضرت نازل کرد:

الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم»

آنها که اموال خود را هنگام شب و روز، در پنهان و آشکار انفاق می کنند مزدشان نزد پروردگارشان است.»


برداشت:

این کمک کردن حضرت را مقایسه کنید با کمک کردن ما!

یک جا منبر رفته بودم، صاحب مجلس ده بار در گوش من گفت حتما فلانی را دعا کن، امشب بانی مجلس اونه!

خوب اگر شما واقعا برای خدا اطعام دادی، چرا این قدر اصرار داری اسمت برده بشه!

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


منبع:

سوره ی بقره . آیه ی ۲۷۴






اوج مردانگی



همه می دانید که حضرت علی علیه السلام درباره ی قاتل خود فرموده که آب و نان او راقطع نکنید و اگر عفو کنید بهتر است .

حالا سوال اینجاست که چرا حضرت دستور دادن عفو ابن ملجم (قاتل) را دادند؟


جواب این است، به این آیه توجه کنید:

وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُ‌هُ عَلَى اللَّـهِ؛

و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر که عفو کند و نیکوکارى کند، پاداش او بر [عهده‌] خداست.»



در این خداوند می فرماید که اگر شخصی به شما بدی کرد، شما هم مثل آن را می توانید انجام بدهید!

(منظور قصاص است) ولی اگر عفو کنید این کار بهتر است.

و چون حضرت علی علیه السلام مصداق تمام آیات قران است پس باید عفو می کرد تا مصداق این آیه از قرآن هم باشد .


حالا چرا امام حسن علیه السلام قاتل حضرت علی علیه السلام را قصاص کرد آن بحث دیگری است که در مقالات بعدی بیان می کنیم . ان شاالله


منبع:

سوره ی شوری،آیه ۴۰







جان عالم به فدای شما





یکی از ویژگی ها ی بارز حضرت زهراء سلام الله علیها شوهر داری بود .

من یه مثال بزنم  شما خودتون قضاوت کنید:

در اخرین لحظاتی که حضرت زهراء سلام الله علیها داشتند از دنیا می رفتند، به شوهر خود یعنی حضرت علی علیه السلام فرمودند:

یاعلی من در زندگی به شما دروغ نگفتم، من در زندگی به شما خیانت نکردم، اما اگر چیزی بوده که شما را ناراحت کرده من رو حلال کن!!



دوستان عزیز به خدا قسم این زن اسوه ی عالم است.

شما ببینید یک زن در تمام طول عمر خود اطاعت شوهر کرده، حتی خودش و بچه اش محسن را فدای شوهرش کرده، با وجود این همه فداکاری بازم هم به شوهر خود می گوید، اگر چیزی بوده حلالم کن!!!!

انسان اگر این چنین زنی داشته باشد، آیا طلاق می گیرد؟

نه برایش می میرد

اگر الگوی ن ما حضرت زهراء سلام الله علیها باشد، شوهر هم عاشق زنش می شود. و دیگر همین دنیا بهشت خواهد بود.




اوج مظلومیت


همه شما می دانید که (عمر) حضرت زهراء سلام الله علیها شهید کرده است . و حضرت علی علیه السلام هم مامور به سکوت بودند.


اما اوج مظلومیت اینجاست که (عمر) بعد از چند سال از دختر حضرت علی علیه السلام به نام ام کلثوم خواستگاری کرد،

حضرت علی و ام کلثوم علیهما السلام راضی به این ازدواج نبودند، زیرا مگر انسان با قاتل مادرش ازدواج می کند؟

و (عمر) با قدرت ی و اجتماعی که داشت به زور با ام کلثوم ازدواج کرد، و دو فرزند به نام زید و رقیه از حضرت ام کلثوم سلام الله علیها به دنیا آورد!(۱)


به فدای مظلومیت امیر الومنین .


منبع:

مناقب ابن شهر اشوب جلد ۲ ص۷۹

جهت مطالعه ی کامل به کتاب امام شناسی،ج۱۵،ص۲۹۷.علامه طهرانی






توحید با امامت



یکی دیگر از فضایل حضرت علی علیه السلام این است که حضرت در خانه ی کعبه به دنیا آمداند.

هیچکس در تاریخ وجود ندارد که در خانه ی کعبه بدنیا آمده باشد،

و جالب اینجاست که اهل سنت هم به این مطلب اشاره کرداند به این روایت اهل سنت توجه کنید:


حافظ گنجی شافعی در کفایة المطالب، ص 407، آورده است:
امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السّلام ـ در 13 ماه رجب در خانه خدا به دنیا آمد،‌ و هیچ کسی قبل از او و بعد از او در خانه خدا به دنیا نیامده است.


خوب علت اینکه حضرت در خانه ی خدا چیست؟

جواب این است که ما بفهمیم ولایت و امامت با توحید و خدا پرستی معیت و سنخیت دارد.

و صد البته تذکر مهمی  است به برادران اهل سنت که بدانند امامت و توحید در یکجا هستنند!!






فصاحت و بلاغت


حضرت علی علیه السلام از لحاظ فصاحت و بلاغت و خطبه خواندن از تمام افراد بشر بالاتر بود.

یک مثال بزنم تا کامل متوجه شویم .

این خطبه بهترین معنا را دارد اما به صورت عجیبی اصلا نقطه ندارد !!


الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و کمل رکامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع , اعلم و علم و حکم و ائحکم , اصل الاصول و مهد, واکد الموعود واوعد, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الکرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد, و ماسها مملکه ولاوهم , ولاوکس صلاحه ولاوصم , اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛


این خطبه ی حضرت علی علیه السلام بدون الف است در حالی که اکثر کلمات عربی داری الف و لام می باشد.


حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نٌَ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم



نتیجه:

حضرت در فن فصاحت و بلاغت هم سر آمد روزگار بودند .

به قول معروف (کلام امیر، امیر کلام )


منبع:

جلد ۱۲امام شناسی، علامه طهرانی، ص۲۷۰






ازدواج فرزند




یک روز یک جوان پیش (عمر) می آید، به عمر می گوید مادر من میگوید تو فرزند من نیستی! در حالی که من یقین دارم او مادر من است.

عمر دستور می دهد آن زن را بیاورند، آن زن به همراه ۴ برادر خود و چهل شاهد به نزد عمر می آیند.

عمر به زن می گوید آیا این فرزند توست؟ آن زن می گوید نه ! این فرزند من نیست و من باکره هستم و ازداوج نکردم ! عمر می گوید چه دلیلی بر گفته ی خود دارید؟ آن زن هم به چهل شاهد و ۴ برادر خود اشاره کرد و گفت این شواهد دلیل من هستنند!

عمر دستور داد این جوان را به زندان بیندازید زیرا نسبت به این زن داده است!

در بین راه حضرت علی علیه السلام این جوان را می بیند، می فرماید:

این جوان را به زندان نبرید و بر گردانید پیش عمر.

حضرت علی علیه السلام آن زن و چهل شاهدش  را احضار کردند و فرمودند آیا اجازه میدهید من بین این زن و این جوان قضاوت کنم؟ همه ی آنها گفتند بله شما از همه سزاوارتر هستید.

حضرت فرمودند من این زن را که می گوید این جوان فرزندش نیست به ازدواج با هم در میاورم و خودم مهریه این زن را همین الان می دهم!!!

تا این زن فهمید باید با فرزند خود ازدواج کند سریع گفت آتش آتش من با فرزند خود ازدواج نمی کنم.

بعد گفت این جوان فرزند من است ولی چون شوهر بدی داشتم می خواستم این فرزند به نام من نباشد . و این چهل شاهد هم مرا مجبور به این کار کردند.

اینجا بود که عمر گفت

لولا علی لهلک عمر.  اگر علی نبود عمر هلاک می شد.

(این داستان قریب به مضمون بیان شد برای خواندن کامل داستان به ادرس رجوع شود)


نتیجه:

1_ این داستان به خوبی عدالت و قضاوت حضرت را نشان می دهد، که با قضاوتی عادلانه و هوشمندانه حق را روشن ساخت.

۲_ یک قاضی نباید ساده باشد بلکه با ترفند های مختلف باید دو طرف منازعه را غافلگیر کند و و حق را بدست آورد.


منبع:

  امام شناسی علامه طهرنی  جلد۱۱ قسمت قضاوت های حضرت علی علیه السلام ص ۱۸۶







هم شجاع هم خاضع



اگر شخصی شجاع و قوی و نترس باشد، و همچنین در همه ی جنگ ها به عنوان شجاع ترین افراد شناخته شود، معمولا این افراد بسیار با جذبه و خشن می باشند و اصلا روحیه ی لطیف نخواهند داشت.


واگر شخصی عابد و زاهد و خدا ترس باشد معمولا این افراد بسیار لطیف بوده و توانایی انجام کار های خشن را نخواهند داشت!


اما حضرت علی علیه السلام هم شجاع و قوی و نترس و جنگاور بود و هم لطیف و مهربان و خوش برخود!

مثلا از یک طرف در جنگ ها شجاع ترین افراد بود و از طرفی در بین مردم خوش رو ترین افراد به طوری که بعضی ها می گفتنند: حضرت علی علیه السلام خیلی شوخی می کند و همچنین شخصی نباید حاکم شود .

در بعضی روایات داریم حضرت بچه ها را بر کمر خود سوار می کردند و (بع بع) می کردند.

 


نتیجه:

می توان نتیجه گرفت که حضرت علی علیه السلام خودیت و انانیت نداشتنند زیرا معمولا انسان های بی رقیب و بسیار شجاع همیشه با اخم و ابهت و جذبه هستند، و هیچ وقت خود را با چهره ی مهربان و خندان نشان نمی دهند و یا مثلا برای بچه ها بع بع نمی کنند.

و اینکه حضرت این طور بودند نشان گر این است که حضرت جمع صفات متضاده کرده اند که این هم یکی دیگر از فضایل حضرت است.


منبع:

رجوع شود به امام شناسی  علامه طهرانی جلد ۲ . قسمت جمع صفات متضاده حضرت علی علیه السلام.




هر چی سوال دارید بپرسید




یکی دیگر از فضایل حضرت علی علیه السلام این است که حضرت به تمام سوالات در تمام موضوعات جواب می دانند به طوری که شخص مخاطب حیرت زده باقی می ماند.

مثلا :

روزی یک شخص یهودی آمد مسجد و به عمر گفت اگر خدا در آسمان هست پس زمین خدا ندارد؟

عمر گفت این فرد کافر شده بگیرد این فرد را بزنید! و آن شخص یهودی را تا جایی که امکان داشت زدند!

بعد از این ماجرا این فرد یهودی در بین راه حضرت علی علیه السلام را می بیند و همین سوال را از حضرت می کند، حضرت طوری پاسخ می دهند که آن شخص بلافاصله می گوید .

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد الرسول الله و اشهد ان علی ولی الله .


در قضاوت ها در فقه در روایات در فصاحت در بلاغت در خطابه در فلسفه و حکمت در هندسه و ریاضی در نجوم در طب در آشنایی به تورات و انجیل و حضرت سرآمد بودند و بار ها فرموده اند.

سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض.

ای مردم بپرسید از من پیش از آنکه مرا نیابید و من از جهان رخت بر بندم زیرا که من به راه های آسمان آگاه تر هستم تا زمین!!(۱)


نتیجه:

امام باید به تمام سوالات انسان بدون درنگ و تامل و شک و تردید جواب بدهد که حضرت این طور بودند . و این یک راه برای تشخیص امام واقعی می باشد .


منبع:

۱-نهج البلاغه خطبه ی ۱۸۷

۲_ برای مطالعه ی بیشتر به کتاب امام شناسی علامه طهرانی جلد ۱۲ ص ۲۱۵تاص۳۰۵مراجعه کنید .










مفاخر ایران



یکی دیگر از فضایل حضرت علی علیه السلام این است که مفاخر ایران همه خود را خاک پای حضرت می دانند.

مثلا :



مولانا می فرماید:


هم آدم و هم شیث و هم ایوب و هم ادریس.                                 هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود

هم موسی و هم عیسی و خضر و هم الیاس.                                  هم صالح پیغمبر و وداوود علی بود .

آن کاشف قران که خدا در همه قرآن.                                         کردش صفت عصمت و بستود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است                                                 تا هست علی باشد و تا بود علی بود

(مثنوی)




حافظ می فرماید:


مردی زکننده ی در خیبر پرس.                                                    اسرار کرم زخواجه ی قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ.                                     سرچشمه ی آن زساقی کوثر پرس

(رباعیات حافظ)



سعدی می فرماید :


فردا که هر کسی به شفیعی زند دست

ماییم و دست و دامان معصوم مرتضی




و همچنین بو علی سینا ،

شیخ بهایی،

ملا صدرا ،

شیخ محمود شبستری ،

شمس تبریزی ،

خیام ،

عطار نیشابوری،

بابا طاهر و.همه خود را خاک پای امیرالومنین علیه السلام می دانستند.



ان شاالله همه ی ما از دست ساقی کوثر سیراب و متنعم شویم. الهی امین .




متن عربی حدیث؛


وفی کتاب الانوار قال العامری : إن هارون الرشید أنفذ إلى موسى بن جعفر جاریة خصیفة ، لها جمال ووضاءة لتخدمه فی السجن فقال قل له بل أنتم یهدیتکم تفرحون » لا حاجة لی فی هذه ولا فی أمثالها ، قال : فاستطار هارون غضبا وقال : ارجع إلیه وقل له : لیس برضاک حبسناک ، ولا برضاک أخذناک ، و اترک الجاریة عنده وانصرف ، قال : فمضى ورجع ثم قام هارون عن مجلسه وأنفذ الخادم إلیه لیستفحص عن حالها فرآها ساجدة لربها لاترفع رأسها تقول : قدوس سبحانک سبحانک.
فقال هارون : سحرها والله موسى بن جعفر بسحره ، علی بها ، فاتی بها وهی ترعد شاخصة نحو السماء بصرها فقال : ماشأنک؟ قالت : شأنی الشأن البدیع إنی کنت عنده واقفة وهو قائم یصلی لیله ونهاره ، فلما انصرف عن صلاته بوجهه وهو یسبح الله ویقدسه قلت : یاسیدی هل لک حاجة اعطیکها؟ قال : وما حاجتی إلیک؟ قلت : إنی ادخلت علیک لحوائجک قال : فما بال هؤلاء؟ قالت : فالتفت فاذا روضةمزهرة لا أبلغ آخرها من أولها بنظری ، ولا أولها من آخرها ، فیها مجالس مفروشة بالوشی والدیباج ، وعلیها وصفاء ووصایف لم أر مثل وجوههم حسنا ، ولا مثل لباسهم لباسا ، علیهم الحریر الاخضر ، والاکالیل والدر والیاقوت ، وفی أیدیهم الاباریق والمنادیل ومن کل الطعام ، فخررت ساجدة حتى أقامنی هذا الخادم فرأیت نفسی حیث کنت.
قال : فقال هارون : یاخبیثة لعلک سجدت فنمت فرأیت هذا فی منامک؟ قالت : لا والله یاسیدی إلا قبل سجودی رأیت فسجدت من أجل ذلک فقال الرشید : اقبض هذه الخبیثة إلیک ، فلا یسمع هذا منها أحد ، فأقبلت فی الصلاة ، فاذا قیل لها فی ذلک قالت : هکذا رأیت العبد الصالح 7 فسئلت عن قولها قالت : إنی لما عاینت من الامر نادتنی الجواری یافلانة ابعدی عن العبد الصالح ، حتى ندخل علیه فنحن له دونک ، فما زالت کذلک حتى ماتت ، وذلک قبل موت موسى بأیام یسیرة [١].

 

 

متن فارسی داستان؛

 
مرحوم مجلسی نقل کرده است: 

که هارون، خلیفه  بی‌حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).

امام پیغام داد:
 بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(۱)؛
 این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.

هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد.
خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب
 می‌گوید:

قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،


جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازه‌ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آورده‌اند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره‌اند؟!


نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرش‌های نفیس در آن گسترده بود و حوریه‌های بسیار زیبا با لباس‌های آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.


هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت.

این ماجرا چند روز قبل از شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام رخ داده است.

 

ترجمه روایت قریب به مضمون می باشد.

 

منبع ؛

۱. بحار الانوار ، جلد ۴۸ ، صفحه ی ۲۳۸ .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها